قاطی پاطی

+ تاريخ یک شنبه 9 آذر 1393برچسب:,ساعت 20:59 نويسنده یاشار |

بابت هر شبی که بی شکر سر به بالین گذاشتم؛

بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم؛

بابت لحظات شادی که به یادت نبودم؛

بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم؛

بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم؛

مــــــــــــــرا ببخــــــــــــــــــــــــش.....

خــــــــدایا؛

عزتی بالاتر از ان نیست من بنده ی تو باشم، و فخر و مباهاتی بالاتر از این نیست که تو پروردگار من هستی؛

خـــــــــــدایا؛ تو آنگونه هستی که من دوست می دارم؛

مرا نیز آنگونه قرار ده که خود دوست میداری؛!!!!

+ تاريخ یک شنبه 9 آذر 1393برچسب:,ساعت 20:58 نويسنده یاشار |

عادت ندارم درد دلم را،

به همه کس بگویم...!!!

پس خاکش می کنم زیر چهره ی خندانم...

تاهمه فکر کنند،

نه دردی دارم ونه قلبی.

+ تاريخ یک شنبه 9 آذر 1393برچسب:,ساعت 16:39 نويسنده یاشار |

همونی که گریه میکردیم با صداش...همونکه کلی خاطره داریم با آهنگاش!

پر کشید و رفت!


همونکه یادمون آورد یکی هسسسسست!!


همون که یادمون داد عاشقی جاده یک طرفست!!


مرتضی؟؟؟ چرا نیستی که ببینی مثل عصر پاییزی شده رنگ و رومون؟؟؟


متنفریم از این جمعه ی نحس که تورو از ما گرفت !


خوبه که بهمون حق میدی که داریم دل میزنیم،دق میکنیم کم کم!!


تو همونی بودی که نبض احساسمون تو دستاش بود...!


چرا ؟؟؟چرا حالا نیستی که بازم با شعرات گریه کنیمو خاطره بسازیم؟؟؟


چجوری باید یکشنبه تو رو بخاکی بسپریم که سررردهه؟؟؟


چجوری؟؟؟


به قول خودت....داریم میبازیمت....رفتی...ولی...بد رفتی!

+ تاريخ شنبه 1 آذر 1393برچسب:,ساعت 15:48 نويسنده یاشار |

نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … !
نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا
نـه !
حـواسـم نـیـسـت
عـاشـقـت مـی شـوم . . .

+ تاريخ شنبه 1 آذر 1393برچسب:,ساعت 15:47 نويسنده یاشار |