پسری که خیلی دوست دختر داشت بالاخره عاشق شد و ازدواج
کرد، بعد خدابهش ی دختر داد. ی روز
بهش گفتم که یادته چجوری اشک دختر هارو در میاوردی؟ حالا خودتم دختر
دارینظرت چیه؟تحمل اشکش
رو داری؟
بهم گفت:فقط میتونم بگم پشیمونم و امیدوارم همه اونایی که دلشونو شکستم
منو ببخشن.
هیچ پدری طاقت دیدن اشکای دخترشو نداره.
پدر های آینده !به دختر دارشدنتون خوب فکر کنید !زمین گرده ها!
نظرات شما عزیزان: