قاطی پاطی

به بعضیام باید گفت:

 

اگه حس می کنی خیلی بارته

 

 برات گاری بگیرم

 

آره؟...


+ تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:,ساعت 10:0 نويسنده یاشار |

حالت تهوع دارم

 

این حالت تهوع لعنتی با هوای آزاد و قرص درست نمی شود

 

علاجش فقط

 

بالا آوردن فحش هایی است که به دیگران بدهکارم.....

+ تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:,ساعت 10:0 نويسنده یاشار |

توی زندگی یه جاهایی هست

 

که بعد از کلی دویدن

 

وایمیستی

 

سرتو میندازی پایین و

 

آروم میگی:

 

دیگه زورم نمیرسه


+ تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:,ساعت 9:59 نويسنده یاشار |

آخ که چقدر این دل من پره

 

فقط خدا میدونه چقدر حرف تو این دل واموندم

 

نگهداشتم

 

پر از خشم و نفرتم

 

از همه

 

از همه آشغالهایی که دوروبر من ریخته

 

از این خانواده اوجگولم

 

که زندگیم تو دستاشون تباه شد

 

که زندگیمو نابود کردن

 

کل عمرم به هدر رفت

 

همه ی زندگیمو تو این خونه لعنتی حبس بودم

 

با این موجودات نفرت انگیز و مزاحم

 

به نام خانواده

 

خانواده ی همیشه مزاحم،

 

خانواده ی پرحرف و شلوغ،

 

خانواده ی دیوانه،

 

از زندگی جز آب و علف هیچی نمی فهمن

 

کل کارشون فقط گیر دادن به منه

 

نزاشتن یه هنری یاد بگیرم

 

یه ورزشی یاد بگیرم

 

نزاشتن هیچی از معنی زندگی بفهمم

 

فقط حبسم کردن و سرم غر زدن

 

نه بهم پولی دادن و نه هیچی

 

فقط دعوام میکردن سر مسایل الکی و بی معنی

 

فقط داد میزدن

 

صدای تلویزیون و تلفن و حرف زدنهاشون

 

همیشه ی خدا باید رو اعصاب من باشه

 

حتی اختیار اتاق خودمو هم ندارم

 

به دستورهاشونم همیشه باید گوش بدم

 

وادارم میکنن بخورم، بخورم، همش بخورم

 

احساس چاق و زشت بودن شدیدی دارم،

 

این حس لعنتی داره منو میکشه

 

بجز این

 

تو عمرم یه دوست درست و حسابی هم نداشتم

 

آره پرم

 

از اون همکلاسیهای حیوون هرزه ی عوضیم

 

هم پرم

 

هروقت میدیدمشون

 

میخواستم تو روشون بالا بیارم ولی

 

به اشتباه می خندیدم

 

هیچوقت نزاشتم بفهمن چقدر ازشون متنفرم

 

هرزه های کثیف

 

هرزه که میگم یعنی واقعا هرزه بودن

 

وگرنه متاسفانه من آدم خیلی مودبیم

 

یه مشت هرزه ی آب زیر کاه که

 

اثری از انسانیت درشون نبود

 

همش به من نیش میزدن و من می خندیدم!

 

پشت سرم زر زر می کردن و من می خندیدم!

 

همش میخندیدم!

 

میخندیدم تو روی

 

کسایی که باید تو روشون تف میکردم

 

من ابله

 

من خاک بر سر

 

اجازه دادم بهم هرجور توهینی بکنن

 

اصلا به درک

 

من که دیگه آب از سرم گذشته

 

بزار هر زری که میخوان دربارم بزنن

 

به هرحال اینا مریضن و

 

باید از یه طریقی تخلیه کنن خودشونو

 

اینا که هیچ شرف و هویتی ندارن

 

که بخوام خودمو درگیرشون کنم

 

که از حرفاشون دلخور بشم

 

بابا من تو درد خودم موندم

 

کاش بزارید به درد خودم بمیرم

 

                          خسته شدم خستهههههههههههههههههههههههه فریاد

+ تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:,ساعت 9:59 نويسنده یاشار |

هه!

میگما

جالبه!

اونقدری که حرف پشت سرمه ،

آدم روبه روم نبوده و نیست...

+ تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:,ساعت 9:58 نويسنده یاشار |

دلم کمی خدا می خواهد...

کمی سکوت...

دلم دل بریدن می خواهد...

کمی اشک... کمی زندگی...

کمی آغوش آسمانی...

کمی دور شدن از این جسم آدم

کمی دور شدن...

 من اگر تنهاترین تنها شوم

باز هم خدا هست

او جانشین تمام نداشته ها در زمین است

+ تاريخ شنبه 23 اسفند 1393برچسب:,ساعت 9:57 نويسنده یاشار |

گـاهـی اوقـات . . .
هـمـه چـیـز دسـت بـه دسـتِ هـم مـیـدن
تـا تـو رو غـرق در رویـاهـا و خاطراتت کـنـن
یـه آهـنـگ پـیـشـواز . . .
۲ خـط شـعـر . . .
کـمـی هـوای بـهـاری . . .
یـک وجـب پـیـاده رو . . .
آهـنـگـی کـه خـونـه بـغـلـی گـوش مـیـدن . . .
۲ کـلـمـه حـرف . . .
بـوی ِ یـه عَـطـر خـاص . . .
طـعـم ِ شـیـریـن ِ یـه خـوراکـی . . .
هـمـه و هـمـه کـافـیـه بـرای ایـنـکـه . . .
تــو چـنـد سـاعـت وسـط اتـاقـت دراز بـکـشـی و خـیـره بـشـی بـه سـقـف . . .

+ تاريخ جمعه 22 اسفند 1393برچسب:,ساعت 12:48 نويسنده یاشار |

http://axgig.com/images/56348029807339686817.jpg

 

غریبانه یعنی با خدات خلوت کنی و باهاش دردل کنی و بگی
خدا من میخوامش میخوام باهاش تا آخر عمر باشم
ولی خدا هم روشو برگردونه

+ تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:,ساعت 21:27 نويسنده یاشار |

http://axgig.com/images/32058436161807500838.jpg

 

 

انگار خدا

در " صدایت "

کدئین تزریق کرده..

با من که حرف میزنی

دردهایم را تسکین می دهی...!

+ تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:,ساعت 21:27 نويسنده یاشار |

من دلم هوای دونفره نمیخواد

فقط دلم میخواد یکی هوای دلمو داشته باشه....


مرد باس وقتی اعصابش خورده کمربندشو دربیاره

بره سمت خانومش

کمر بندو بندازه دور گردنش

داااااااااد بزنه

.

.

.

از کنار من جم نمیخوری مایه ی آرامشم

دختر باس با مشت بکوبه رو قلب آقاش و با لحن خیلی جدی بگه

اینجا مال منه

فهمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟

دختر باس حاضر جواب باشه تا آقاش میگه عزیز من کیه؟؟؟

زود بگه من من من...

دختر باس لجباز و خنگ باشه

همچی که دیوونت کنه

داد بزنی خدااااااا منو از دست 

این نجات بده...

(ی کمی خاص)

+ تاريخ پنج شنبه 21 اسفند 1393برچسب:,ساعت 21:26 نويسنده یاشار |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 102 صفحه بعد