قاطی پاطی |
||||||||||||||||||||||||
تــــویی که .. داری مونیتور کامپیوتر رو نگاه میکنی .. تــــویی که ... تــــویی که .. چشمات پُر ِ اشک میشه ... بعدش فقط یه نفس عمیــق میکشی ... !! دلت گرفته .. دلت تنـــــگ شده ..
امروز فهمیدم تنهایی یعنی .. همه ی روز با خودت بگویی "فراموش کرده ام" بگویی "دیگر نیست .. دیگر دوستش ندارم" اما .. شب که می شود زانوهایت را در آغوش بگیری دیوار بشود تکیه گاه ِ سر پر ز خیالت .. و در دل بگویی "راستی .. ! چقدر دلم برایش تنگ بود ، تمـــام ِ روز .. ! " بــــاید بــاور کنــیم !
هیچ کس... هیچ کس نمی داند به نگاهت چه عادتی دارم هیــچ فرقی نمی کند دیگر که با تو چه نسبتی دارم … خداحافظ رفیق همدم من توی روزای رفته مرهم من خداحافظ تموم خاطراتم تو این روزا هنوزم چشم به راهتم چقد تنها شدم در خود شکستم کسی نیست که بگیره دست خستم تو نیستی تا ببینی حال زارم نمیشه باورم نیستی کنارم با عبور اشک رو گونم جای خالیتو میبینم با یه عکس یادگاریت کنج لحظه ها میشینم بعد تو هرکی رفیق بود واسه من یه نارفیق شد هر نوازش رو تن من ردی از زخم یه تیغ شد خداحافظ رفیق نازنینم...نمیتونم بدون تو بمونم خداحافظ تو یار آخرینم..... چه روزایی که از این کوچه ها باهم گذشتیم برا هم رو درختا یادگاری مینوشتیم کجا رفت اون روزای خوب و شیرین؟ کجا رفت اون رفاقت های دیرین؟
صفحه قبل 1 ... 24 25 26 27 28 ... 102 صفحه بعد |